لیلای غزل!

ای تماشایی ترین لبخند در چشمان تو
دل رباتر نیست از آن غمزه ی پنهان تو

روزگارم را دگرگون کرد چال گونه ات
طاقتم را طاق کرد آن نرگس خندان تو

تا که بگشودی گره از زلف و دادی دست باد
داد بنیادم به باد آن گیسوی رقصان تو

تا تو لیلای غزل گشتی درون شعر من
واژه همپای جنون چرخید در دستان تو

این خیالات عاقبت می گیرد از من هستی ام
نیستی تا خود ببینی این من ویران تو

کاش این "باران"احساسم کمی"خیس" ات کند
تا بدانی حال این مجنون بی سامان تو!

#حسن_زارع #خیس_باران
#شیراز
دیدگاه ها (۶)

یلدای فراق!

یلدای دلتنگی!

آشفته ترین مرد جهان!

آرزوی محال!

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط